یامین پور: من بیش از 15 سال است که مباحث شما را دنبال می کنم و خیلی هم استفاده برده ام؛ یکی از ویژگی های بارز مباحث حضرتعالی انسجام و ارتباط ارگانیک اجزای مباحث به هم است؛ یعنی کسی که مدتی با شما آشنا باشد به این قدرت دست پیدا می کند که در حوزه های دیگر ورود کند و از همان چارچوب نظری، تولیدات فکری داشته باشد.
در مورد مباحث منطقه از بدو اتفاقاتی که به اسم بیداری اسلامی و بهار عربی آغاز شد و به نظر می رسد که هم منطقه و هم جهان اسلام و هم دنیا را در مسیر جدیدی گذاشت، تصور اینکه این تغییرات به این سرعت به وقوع بپیوندند از قبل نبود. این نیاز به تحلیل دارد؛ تحلیل های موجود هم به نظر می رسد که قدرت اقناعی ندارد و یا از تحولات عقب افتاده است؛ یعنی سرعت این تحولات آنقدر زیاد است که تحلیل ها به پای آن نمی رسد. ما نیاز به تحلیلی جامع تر و آینده نگرانه تر داریم؛ که هم متکی باشد به شرایطی که دنیا به لحاظ شرایط بین المللی و فرهنگی دارد و هم مستند به نگرش دینی باشد؛ حال من از این سوال آغاز می کنم.
از زمانی که آن اتفاق در تونس و مصر و لیبی افتاد و این جریان پا گرفت و در کشورهای دیگر نشت کرد، دو ایده جدی در عرصه سیاستمداران و سیاست سازان شکل گرفت؛ یکی اینکه این یک فرآیند طبیعی تاریخی و ناشی از گرایش های اسلام گرایانه است.
ایده دیگر ایده توطئه محورانه بود؛ یعنی بحث این بود که این طرحی از پیش تعیین شده است و سلسله جنبانی دارد و با این اتفاق یک دست پیشی را گرفتند که پس نیفتند. این دو نگاه جدی در مقابل هم بودند و می گفتند که ثمره کل این تحولات به جیب عالم غرب و آمریکا خواهد رفت.
به نظر می رسد که ایده دوم طی این زمان بیشتر محقق شده است؛ البته بعضی ها هم آن زمان علاقه مند بودند که آن را به عنوان نزاعی بین نگاه مقام معظم رهبری و دولت مطرح کنند؛ منتها این را هم می فهمیم که وقتی حضرت آقا بحثی را مطرح می کنند از نگاه تدبیر امور و جهت دهی به تحولات است و نه از منظر تحلیل اصل واقعه. می گویند که ما تحلیل خودمان را بر این می گذاریم که مسئله بیداری اسلامی است و به این اصل اسلام گرایانه شیب می دهیم که تحولات مدیریت شود؛ و درواقع برای مدیریت صحنه است؛ یعنی مسئله خیلی ثبوتی نیست؛ مسئله ما تحلیل اصل ماجرا است که این واقعاً فرآیند بود یا پروژه یا پروسه بود؟ و اینکه پروژه بودن یا پروسه بودن آن چقدر سهم دارد؟
این را از حیث تحرکات عالم غرب و از حیث تکیه به مبانی دینی خودمان می خواهیم ادراک کنیم؛ با این اشاره که شما استاد این امر هستید که از تحلیل جمهوری اسلامی بعضی ها به یک تحلیل سکولار مدرنیزاسیون دهه40 یا50 ارجاع می دادند؛ عین همان تحلیل را دارند به منطقه می آورند و درواقع همان نظریه ها را با تطور خاصی مطرح می کنند؛ اینها یک دسته از نظرات است؛ حالا با این مقدمه سوال اصلی این بود که این پروسه است یا پروژه و در مقایسه با سیاست های عالم غرب چطور باید این را ادراک کنیم؟
1ـ سه نگاه به جریان بیداری اسلامی
استاد میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم. اگر بحث را کمی عقب تر ببریم و خود انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم، می توان این دو نظریه را ردیابی کرد که واقعاً انقلاب اسلامی یک حقیقت باطنی است که در مقابله با جریان تجدد و توسعه تجدد در جهان اتفاق افتاده است؟ و یا خیر، پدیده ای است که خودش در فرآیند مدرن سازی جهان به طور طبیعی باید اتفاق بیفتد و به مدرن سازی جهان کمک کند؛ چون در مدرن سازی جهان شما ناچار باید از ایدئولوژی های رقیب عبور کنید.
و من وقتی می گویم ایدئولوژی، مقصودم ایده های اساسی است که برای بشریت و آینده بشریت ارائه می شود که همه حیات بر محور آنها شکل می گیرد؛ مفاهیم سطحی ایدئولوژی، مقصود من نیست؛ مقصود چیزی است که جنگ تاریخی حق و باطل بر محور آن شکل می گیرد؛ هر کدام ناچار باید بر ایدئولوژی های رقیب مسلط شوند و آنها را در خود منحل کنند.